وقتی حضرت موسی در جوانی از دربار فرعون گریخت و به مدین آمد، در حالی که هیچ چیز و هیچ کس را (جز خدا) نداشت، کار نیکی هم انجام داد و این دعا را خواند. آن گاه خدا به او همه چیز داد؛ ما نیز باید وقتى کار خیرى انجام دادیم همین دعا را بخوانیم تا نورى از خداى بى نیاز هدیه بگیریم.

برای دریافت خیر و سلامتی از خداوند این دعا را که حضرت موسی در اوج احتیاج خوانده بود را زمزمه کنید:

«رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ» (قسمتی از آیه 24 سوره قصص)
«پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم»


تفسیر دعای خیر و سلامتی حضرت موسی

حضرت موسی (ع) دانست که عقب کشیدن آن دو دختر هم به جهت حجب و حیاست و هم به جهت ستم مردم نسبت به آن دو. لذا پیش رفت و برای آنان آب کشید و گوسفندان آنها را سیراب کرد و سپس از شدت حرارت گرما برای استراحت به جانب سایه رفت و در مقام اظهار احتیاج و فقر به جانب پروردگار عرضه داشت که خدایا من نسبت به هر خیری که بر من نازل فرمایی محتاجم.

اکثر مفسران این کلام را کنایه از درخواست طعام دانسته اند اما بهتر است بگوئیم مراد از آن، درخواست نیروی بدنی است که بتواند به وسیله آن اعمال صالح انجام دهد یعنی کارهایی را بکند که موجب رضای خداست؛ مانند دفاع از شخص بنی اسرائیلی و فرار از چنگ فرعونیان و آب دادن به گوسفندان شعیب و... . بعضی نیز دعا را ناظر بر همه نعمت هایی می دانند که موسی به آن نایل شد از قبیل قوه بدنی و رزق نیکو و همسر صالحه و هدایت الهی و نبوت و...


نکات طلایی دعای دریافت خیر و سلامتی

1- همه چیز را از خداوند درخواست نماییم. (رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ)

2- در دعا، براى خداوند تکلیف و مصداق معین نکنیم. (رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَی مِنْ خَیرٍ فَقِیرٌ) حضرت موسى با این که گرسنه بود؛ ولى از خدا، مصداقى از نان و غذا طلب نکرد.


ماجرای ورود حضرت موسی به شهر مدین

در دوران جوانی حضرت موسی (ع) زمانی که در شهر مصر به سر می برد برای وساطت در یک دعوا بین یکی از طرفدار فرعون و یکی از قوم بنی اسرائیل وارد معرکه شد. او به طور ناخواسته ضربه ای برای دفع فرد طرفدار فرعون زد اما همین ضربه باعث مرگ او شد. موسی که خیلی نگران شده بود از خدا کمک خواست. در این حین مردى به نام حزقیل یا حزئیل که از قبطیان و مؤمن به حضرت موسى بود از قصری که فرعون در آخر شهر داشت به شتاب به نزد آن حضرت آمد و گفت که بزرگان قبط درباره تو مشورت کرده اند و تصمیم به قتل تو در برابر کشتن آن فرد دارند پس زود از این شهر بیرون رو که من خیر تو را می خواهم.

حضرت موسی با ترس از آن شهر خارج شد و قبطیان برای دستگیری او وی را دنبال کردند. موسی از خدا خواست که او را از شر آنها حفظ کند و به سمت شهر مدین روانه شد که حضرت شعیب پیغمبر در آنجا اقامت داشت.

زمانی که به شهر مدین رسید در کنار چاه آبى به درختى تکیه زد و نشست و دید که جماعت بسیارى از مردمان مختلف مشغول آب دادن به گوسفندان خودشان هستند و در مکان پائین‌ترى از آنجا دو زن گوسفندان خود را آورده‌اند که آب بدهند ولى مردان مانع این کار می شوند. آن دو زن به موسی گفتند پدر ما پیرمرد سالخورده‌اى است که توانائى بیرون آمدن از منزل و آبدادن گوسفندان را ندارد و از روى ناچارى ما باید اینکار را انجام دهیم.
حضرت موسی بر آنها ترحم کرد و گوسفندانشان را آب داد و به جاى خود بازگشت و در سایه درخت جاى گرفت و چون خسته و گرسنه بود عرضه داشت:

پروردگارا من به روزى حلالى که برایم بفرستى محتاجم.

از چند روایت معتبر استفاده میشود که منظور حضرت از طلب نزول خیر، طعام بوده چون در مدت مسافرت چیزى جز علف بیابان نخورده بود.


منبع: مرا زیبا بخوان (ربناهای قرآنی)

منبع: سایت ستاره